بی‌تعارف

به نام خدا
بعضی از دغدغه‌ها را می‌توان نوشت. طنز یا جدی، نقد یا معرفی! فعلا فرقی نمی‌کند.
::
صفا و مروه دیده‌ام، گرد حرم دویده‌ام/
هیچ کجا برای من کرب‌و‌بلا نمی‌شود...

پیوندها

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام زمان» ثبت شده است

جنگ‌ها، سربریدن‌ها و موضع‌گیری‌ها یکی یکی پرچم تکان می‌دهند و فریاد می‌زنند که آدم‌ها در آخرین دور مسابقات و در پشت سر گذاشتن خط قرمز انسانیت از همدیگر سبقت گرفتند و خودشان را به مقصدی رساندند که مبداء حرکت جهانی انسان کامل است...
شاید اگر حوصله داشتم به روایات سر میزدم تا ببینم آیا جنگ در یمن هم از علامات ظهور است یا نه؟! آقاجان! علائم فقط ظن و گمان می‌آورد و دلم بی‌خیال مطابقت دادن نشانه‌ها گواهی می‌دهد که ظهور نزدیک است، انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا...

بی تعارف

 توی این روزهایی که از همه چیز عقب موندم، حتما نهم ربیع‌الاول روز خوبیه واسه جبران، واسه تجدید بیعت؛

أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. (دعای عهد)

روز آغاز امامت حضرت حجت ارواحنا فداه رو تبریک میگم، فقط تو رو خدا از این کلمات تاج‌گذاری و آغاز سلطنت و پادشاهی استفاده نکنید، اصلا مناسب نیست، باتشکر!!! ;)

::

+ آهنگ «صبح امید» از حامد زمانی: (+)

+ آهنگی که همراه حال و هوای این روزهامه، پرده نشین از علیرضا قربانی: (+

بی تعارف

این روزها به هر کسی رسیدم التماس دعا گفتم. بدون این که حواسم باشد در یک مکالمه تلفنی از مادرم بارها و بارها خواستم دعایم کند. و صدهزار شکر که این روزها گیر کارهایم برطرف می‌شود و البته بیشتر مدیون کسانی می‌شوم که دعایم کرده‌اند. اثر دعای مادر که جای خودش؛ وقتی نمازش تمام می‌شود و دارد دعا می‌کند از اتاق سرک می‌کشم تا شاید روبه‌روی سجاده‌اش خدا را ببینم! آخر جوری جزئی‌ترین گره زندگی فرزندانش را به زبان می‌آورد که مطمئنم خدا همان‌جا روبرویش نشسته و دارد به حرف‌هایش گوش می‌دهد. اما نمی‌دانم دیگر چه کسی برایم دعا می‌کند. یعنی دوستانم هم وقتی خلوت می‌کنند یادشان هست که مجتبی التماس دعا داشت؟! آن‌هایی که نماز شب‌ خواندشان پیش من لو رفته(!)، آن‌ها چطور؟!

این روزها پر از احساس متفاوتم. سفری در پیش دارم و می‌ترسم تا روز سفر به آمادگی لازم نرسم. اگر «یار» جوابم را ندهد نمی‌دانم چه کار کنم؟! اصلا می‌خواهم این همه راه را بروم و این همه خرج کنم که چه بشود؟! برایم دعا کنید...

این روزها این شعر را زیر لب می‌خوانم:

خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود/ ز دام خال سیاهش کسی رها نشود

خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار/ به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود

جواب ناله‌ی ما را نمی‌دهد «دلبر»/ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

شنیده‌ام که از این حرف، یار خسته شده/ خدا کند که به اخراج ما رضا نشود

مریض عشقم و من را طبیب لازم نیست/ خدا کند که مریضی من دوا نشود

ز روزگار غریبم گشته است معلوم/ شفای ما به قیامت بجز رضا نشود...

::

پ.ن:

+ شعر از حضرت آقاست.

+ یکی از سخت‌ترین کارها واسم انتخاب هدیه روز مادره!

بی تعارف

نیستی و
بهار هم بی تو
سوء تعبیر یک زمستان است.

::

گل نرگس زیر برف

(عکس از بی‌رنگی)

::

پ.ن:

+ به مناسبت دهم و یازدهم فروردین، دو روز برفی در بهار سال 93 شهر رشت...

بی تعارف

دل آشفته بودن دلیل کمی نیست

اگر بی قراری بدان یار  ِ یاری...

::

عجل لولیک الفرج

::

پ.ن:

+ مبادا بدوزی نگاه ِ دلت را به مردم، که بازار یوسف فروشی در این دوره بد شدیدا گرفته!

+  (+)

+ حرف برای گفتن زیاد دارم اما می خواهم مشتاقانه خاموش بمانم. بگذار این بار فقط گوش باشم... و ای کاش بی قرار کسی نباشم جز تو!

 

شب نیمه شعبان 1392

بی تعارف

::

رو‌به‌روی حضرت عباس علیه‌السلام شرمندگی در وجودم غوغا می‌کرد. او سرباز ِ امام ِ زمانش بود و من هم خودم را سرباز ِ امام ِ زمانم نامیده‌ام... هر دو کمر امام را شکسته‌ایم؛ او با شهادتش و من با کارهایم... .

::

پ.ن:

+ شرایط برای عکس گرفتن خوب نبود. همین قدر از دستم برمیومد.

 

بی تعارف


می گفت عاشق ِ امام زمان (عج) است و مغرورانه می خواند:

کاش معشوق ز عاشق طلب جان می کرد/ تا که هر بی سر و پایی نشود یار کسی

...

...

و چقدر راحت نماز صبحش، قضاء می شد!!



بی تعارف