بی‌تعارف

به نام خدا
بعضی از دغدغه‌ها را می‌توان نوشت. طنز یا جدی، نقد یا معرفی! فعلا فرقی نمی‌کند.
::
صفا و مروه دیده‌ام، گرد حرم دویده‌ام/
هیچ کجا برای من کرب‌و‌بلا نمی‌شود...

پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جلیلی» ثبت شده است

قطعه 26 عزیز! حاج آقای نم نمک!

کجا را نشانه گرفته اید؟! دنبال چه نتیجه ای هستید؟! همه را متهم به بی تقوایی می کنید تا مقصر شکست قالیباف را پیدا کنید؟! آقای قدیانی! خوشحال باش که زده ای به خال! و همه را به خاطر این پیش بینی ات محکوم به بی بصیرتی کن. اصلا به خاطر همین پیش بینی همه باید به نفع قالیباف کنار می کشیدند! خوب می گویی و می نویسی: «دشمن ما رئیس جمهور منتخب نیست؛ تفرقه است.» اما بد عمل می کنی.

دفاعی نمی کنم از عملکرد جبهه پایداری و نمی خواهم یک طرفه قضاوت کنم. چه بسا رسانه های این جبهه هم بهتر از شما عمل نکردند! آقای قدیانی خدا را شاهد گرفت که جلیلی بی برنامه آمده و نم نمک پیشنهاد مدیریت یک مدرسه را داد! و خیلی حرف و حدیث های بی پایه و اساس دیگر. در مقابل «بی باک»، «صابر» و... ، نقاط ضعف موجود در کارنامه قالیباف را به بزرگترین فاجعه های تاریخی تبدیل کردند تا جایی که اگر وحی نازل می شد: «قالیباف تکنوکرات نیست» آن ها باز هم قبول نمی کردند! و جالب تر این که رسانه های دشمن هم فقط این دو کاندیدا را تخریب می کردند؛ یعنی هم صدا با دشمن شدید تا پیروز انتخابات شوید!

بیشترین چیزی که ناراحتم می کند ادعای دین داری و تقواست که از هر دو طرف به گوش می رسد! بعضی ها آن قدر دنبال تخریب گزینه ی خاص رفتند که مواضع عجیب ولایتی در مناظره سیاسی اصلا به چشمشان نیامد. آن قدری که یادشان رفت طرف حساب ائتلاف، ولایتی است نه جلیلی!

اما حالا باید به فکر راهی باشیم که خودمان را از منجلاب تهمت و دروغ نجات دهیم. این راهی که پیش گرفته اید نتیجه ای جز سرشکستگی خودتان ندارد. آن قدر زیاده روی نکنید که چند سال دیگر هم مثل امسال برای ردّ حرف هایتان، مطالب خودتان را کپی کنند و نشانتان دهند!

::

پ.ن:

+ اولش فکر می کردم سیاست کثیف است چون از دیانت جدایش کرده اند اما حالا می فهمم همه چیز زیر سر کثافتی است که از دین داری مان بالا می رود!

+ نقدی کامل و خواندنی به نوشته های حسین قدیانی (+)

بی تعارف

باید «همین ِ» پست قبلیو بردارم و بجاش این توضیحاتو اضافه کنم!:

اول: مدتیه وقتی با دوتا کار مهم روبرو میشم، بعد از کلی فکر و تصمیم گیری که کدومش مهم تره، اینقدر درگیر متقاعد کردن خودم میشم واسه انجام یکی از اون کارها که بعد از یه مدت می بینم به هیچ کدومش نرسیدم! الان هم مثل خیلی های دیگه درگیر انتخابات و امتحانات ِ بعدش هستم و روزها به سرعت داره برام میگذره.

دوم: وقتی نوشتم «خونسردی»، بعضی ها گفتن عجب آدم ظاهربینی هستم و استدلالی پشت انتخابم نیست. واقعیتش اینه که شما حتما با افرادی برخورد داشتید که وقتی دارن باهاتون صحبت می کنن، رفتار و حرکاتشون هم حرفایی داره که می تونه با حرفای خودشون موافق، مخالف یا مفسّر حرفاشون باشه. بعد از دیدن اولین مناظره ی کاندیدا، خیلی از نکات ِ رفتاری آقایون برام قابل توجه بود که البته تو نوشته ام فقط به اشاره ی به رفتار آقای مورد نظرم بسنده کردم؛ «العاقل یکفی بالاشاره». در هر صورت آقای یامین پور عزیز زحمت کشیدند خیلی بیشتر از اون مواردی که بنده دقت کرده بودم رو بسیار خواندنی نوشتن، حتما بخونیدش: "فهم من از برنامه به اصطلاح مناظره ی کاندیداها"

سوم: از اولش هم قصد تبلیغ از کاندیدای خاصی تو وبلاگم نداشتم، هرچند وبلاگ نویسی رو از اسفند 87 و برای گفتن دغدغه های سیاسی شروع کردم ولی اون موقع رای به احمدی نژاد و تبلیغ ایشون رو تکلیف می دونستم. اما توی این انتخابات، جانبداری از کاندیدای خاص، کار سختیه و هزینه ی سنگینی داره. اون موقع با افرادی روبه رو بودیم که وضعیتشون روشن بود و احیانا اگه دوتا حرف بد هم می زدیم، بعضی از دوستان صدای کف و سوتشون قطع نمی شد! اما امروز باید مواظب تیزی قلممون باشیم. هستند دوستانی(+) که قلمشون به خون آدم های خودی آلوده شده و باید منتظر صدای بد و بیراه گفتن های بیشتر ِ همان بعضی ها باشن! و امروز اگه می نویسم باور دارم که «ترویج گفتمان انقلاب، فارغ از هر نتیجه‌ای در انتخابات یک پیروزی سترگ است» (+).

...

..

.

+ کاملا بی ربط:

گمان می کنم اگر حلزون زبان داشت، به حرف می آمد و می گفت: شکر خوردم که حاوی کلاژن هستم! (+)

بی تعارف