بی‌تعارف

به نام خدا
بعضی از دغدغه‌ها را می‌توان نوشت. طنز یا جدی، نقد یا معرفی! فعلا فرقی نمی‌کند.
::
صفا و مروه دیده‌ام، گرد حرم دویده‌ام/
هیچ کجا برای من کرب‌و‌بلا نمی‌شود...

پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

میزی برای کار
کاری برای تخت
تختی برای خواب
خوابی برای جان
جانی برای مرگ
مرگی برای یاد
یادی برای سنگ
این بود زندگی...

زنده‌یاد حسین پناهی

::

عقل ناقص من این‌قدر قد می‌دهد که شاعر نگاه انتقادآمیزی به وضعیت آدم‌های زمان خودش دارد؛ آدم‌هایی که بدون در نظر داشتن اهداف متعالی زندگی، مشغول روزمرگی‌هایشان شده‌اند و احیانا برای داشتن میز و مقام، انسانیت را فراموش کرده‌اند. حالا خدا نکند من این شعر را با صدای خاص محسن چاوشی گوش بدهم و تُف و لعنت کنم به زندگی بدون این‌که حواسم باشد شاعر چقدر هنرمندانه می‌‌خواهد به ما بفهماند: «این نیست زندگی»!!

::

پ.ن:
+ با احترام بی‌نهایت به زنده‌یاد حسین پناهی.

بی تعارف
انگار زندگی‌ام تفسیرش از «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا» فرق دارد؛ از این دنیا فقط سختی‌هایش را برایم سوا کرده... شاید اصلا موضوع این آیه، معاد باشد!
::
پ.ن:
+ فإذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ... ما زنده به آنیم که آرام نگیریم!
بی تعارف
در ادامه‌ی پست فرصت قضاوت (+) :
نوع پوشش و ظاهر آدم‌ها می‌تواند بیان‌گر شخصیت و افکارشان باشد همان‌طور که ما در زندگی روزمره خودمان هم بنای تشخیص را ظاهر افراد قرار می‌دهیم مثلا دیده‌ام افرادی را که برای پرسیدن یک چیز ساده مثل آدرس بین جمعی که یک جا ایستاده بودند نگاه کردند کدامشان قیافه مذهبی‌تری دارد که از او سوال کنند یا برای خودم پیش آمده که وقتی در جاده منتظر ماشین بودم طرف، گذری سوارم کرده و گفته هر وقت این مسیر را می‌رود یک نفر را هم سوار می‌کند که تنها نباشد و ملاکش برای سوار کردن آن یک نفر، ظاهر فرد است. -همچین ظاهر گول زننده‌ای دارم من!- خب این آدم‌ها را نمی‌توان به‌خاطر نوع قضاوت‌شان سرزنش کرد اما حواس‌مان باشد برای قضاوت کردن باید به عمل هر فرد نگاه کرد چه بسا آدم‌هایی که ظاهر موجهی دارند ولی عمل‌شان، خلاف دین و معیارهای اسلامی است به قول شاعر: تن آدمی شریف است به جان آدمیت/ نه همین لباس زیباست نشان آدمیت...
از طرفی آدم‌های زیادی را دور و برم می‌شناسم که مومن هستند و پای‌بند به دستورات دینی اما به‌خاطر یک سری مسائل تربیتی یا فضای حاکم در خانواده و یا پیروی اشتباه از مد، ظاهری که برای خودشان انتخاب می‌کنند ظاهر دین‌پسندی نیست و خیلی از آن‌ها شنیده‌ام که صرفا طرف‌دار زیبایی هستند و دین را برای مسائل شخصی خودشان می‌خواهند ولی خواسته و ناخواسته دیگران را در تشخیص به اشتباه می‌اندازند. هم این افراد باید توجه داشته باشند که نمی‌توانند کسی را به‌ دلیل قضاوت اشتباه محکوم کنند - چون همان‌طور که گفته شد ظاهر آدم‌ها می‌تواند بیان‌گر شخصیت‌شان باشد و حتی شاید این قضاوت فقط در فکر و نیت افراد اتفاق بی‌افتد و هیچ جایی ابراز نشود - و هم این‌که ما باید توجه کنیم صرفا به‌خاطر پوشش و ظاهر نامناسب آدم‌ها در موردشان قضاوت نکنیم و باید این فرصت را به خودمان بدهیم که افراد را مطابق عمل‌شان بسنجیم.
::
پ.ن:
+ البته همه‌ی این حرفا مربوط به زمانیه که قضاوت در مورد آدما به ما مربوط می‌شه وگرنه تا سعی داریم نباید در مورد دیگران قضاوت و هر طور که دل‌مون خواست در موردشون حکم صادر کنیم!
+ (+)
+ مورد داشتیم تو فتنه سال 88، منافقا یه نفری رو که اصلا دخالتی در قضایا نداشته و فقط به جرم این که ریش داشته گرفتن و تا میخورده زدن!
بی تعارف

بعد از این‌که با حمید خداحافظی کردم پیاده راه افتادم به طرف مدرسه. بلوار نیایش که تمام شد پیچیدم سمت ساحلی. پسربچه‌ای داشت دوچرخه‌سواری می‌کرد. با این‌که چرخ کمکی هم وصل کرده بود اما در حال دور زدن نقش زمین شد. من فقط توانستم بگویم: «اووخ!» پسربچه هم نگاهِ ناامیدانه‌ای به من کرد و لحظه‌ای همان‌طور خشکش زد. این صحنه‌ی دردناک با حضور یک موتورسوار که معمولا در همه‌ی پیاده‌روهای قم پیدا می‌شود از این رو به آن رو شد. جوانکِ موتورسوار که سرعت کمی هم داشت با خنده، بلند بلند و آهنگین گفت: «اشــکالــی نداره، بــازی ادامـــه داره!» لبخندی هم به من زد و رفت. پسربچه که انگار انرژی دوباره گرفته بود سریع پاشد و دوچرخه‌اش را بلند کرد و ادامه داد. و ادامه دادم به پیاده‌روی و فکر کردم درباره‌ی این‌که عکس‌العمل‌های لحظه‌ای چقدر می‌تواند تأثیرگذار باشد؟ و چقدر در طول زندگی ناخواسته و ناخودآگاه دیگران را ناامید می‌کنیم؟!

مثلا رفیق‌مان در کنکور رتبه‌ی خوبی نیاورده:

1. واقعا رتبه‌ات این شده؟! چرا اینقد خراب کردی؟! بابا ما از تو بیشتر از اینا انتظار داشتیم. دیدی ده بار بهت گفتم سر کلاس فلان استاد نرو، گوش نمی‌کنی که!

2. فدای سرت! دنیا که به آخر نرسیده. امسال نشد سال بعد. (اگر دختر باشد می‌توانید بگویید سال‌های بعد!) لاأقل الان دیگه تجربه‌ی کافی داری.

یا خدانکرده یکی از اعضای خانواده یا بستگانش مرحوم شده:

1. إ إ جدی؟! فوت کرد؟ چطوری آخه؟ بنده خدا که تا دیروز چیزیش نبود. مگه میشه؟! بدشانسی از این بدتر؟! حالا میخوای چیکار کنی؟ آدم دیوونه میشه والا!

2. خدا رحمتش کنه. آدمی همینه دیگه، از فرداش خبر نداره. خدا سایه فلانی رو بالاسرت نگه داره (یا خدا فلانی‌ها رو واست نگه داره). حتما حکمتیه.

و خیلی مثال دیگر. واقعا راست گفت. اگر هم شکستی خوردی به خودت یادآوری کن: اشکالی نداره، زندگی ادامه داره... .

::

زمین خوردن با دوچرخه

::

پ.ن:

+ عکس تزیینی است! (هدف نشان دادن وضعیت سخت است وگرنه از زنده ماندن سوژهِ عکس اطلاع دقیقی نداریم!)

+ مطلب با نظر یکی از دوستان که به دل نشست، کوتاه شد. با تشکر!

بی تعارف