بی‌تعارف

به نام خدا
بعضی از دغدغه‌ها را می‌توان نوشت. طنز یا جدی، نقد یا معرفی! فعلا فرقی نمی‌کند.
::
صفا و مروه دیده‌ام، گرد حرم دویده‌ام/
هیچ کجا برای من کرب‌و‌بلا نمی‌شود...

پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سازمان ملل» ثبت شده است

- الو سلام بنیامین! عزیزم! خوبی؟ اوضاع چه‌جوریه؟!
- الو باراک! چه حالی؟ چه احوالی؟ اوضاع که همیشه اولش خوبه ولی آخرش گند می‌خوره!
- خب خودتو ناراحت نکن! امروز مصاحبه خبری دارم، خودم درستش می‌کنم!
- مصاحبه‌های خبری تو به درد خودت میخوره! قرار بود جام جهانی بیشتر طول بکشه که نکشید! قرار بود سازمان ملل هیچ موضعی راجع به ما نگیره، که اونم جدیدا ابراز تاسف کرده. قرار بود ایران رو توی سوریه و عراق مشغولش کنید که اونم نتونستید. لااقل به «شرمن» بگید پرونده‌ی هسته‌ای رو داغش کنه! چند روزه رسانه‌ها زوم کردن رو ما!
- اتفاقا همین چند دقه پیش «شرمن» این‌جا بود. بهش گفتم نمی‌خوام مذاکرات حل بشه فعلا فقط سر و صدا کنید.
- بعید می‌دونم کافی باشه.
- خب میگی چی‌کار کنیم؟!
- چه میدونم! یه خبر داغ‌تر و جنجالی‌تر نیازه! مثلا یکی از هواپیماهای روسیه رو بزنید!
- دیوونه شدی بنیامین!
- پیشنهاد به این خوبی؟! مگه چشه؟
- هزینه‌اش خیلی زیاده، ولی فکر کنم بتونم یه کار دیگه‌ای بکنم! بسپرش به من!
- چه فکری تو سرته باراک؟
- میگم بچه‌ها توی اوکراین، یه خودی نشون بدن مثلا یه هواپیما بزنن، بعدش ما بندازیم گردن روسیه!
- واقعا که! اینم شد فکر آخه نابغه؟!
- تو کارت نباشه! بسپرش به خودم. جلب توجه رسانه‌ها رو میخوای دیگه! خودم حلش می‌کنم.
- باشه باراک جون! فقط یه چیزی...
- جونم بنیامینم!
- چند شبه نمیتونم بخوابم! همش کابوس می‌بینم.
- چرا عزیزم؟! تو که این‌جوری نبودی؟ حالا چهار تا هم از سربازای شما کشته شدن دیگه! فدای سرت...
- نه بابا! موضوع اصلا این نیست... تا چشامو میبندم عکسش میاد جلو روم! یه خشمی تو چهره‌اش هست، خیلی میترسم!
- عزیزم! مگه قرار نبود دیگه صحبتشو نکنیم! اون یه افسانه است... مگه میشه آدم هم‌زمان هم تهران باشه، هم سوریه، هم عراق، هم لبنان؟!
- راست میگی! بازم خیالاتی شدم. بهتره بیشتر استراحت کنم!
- آره قربونت برم! خیالت راحت. اصلا فکر کن کسی به اسم «قاسم سلیمانی» وجود نداره. راحت بگیر بخواب!

::

تماس تلفنی باراک و بنیامین

::

پ.ن:

+  در وقت مناسب جام خشم را بر سر صهیونیست‌ها خالی می‌کنیم. (+)

+ دانلود کلیپ «می‌کشیم» حامد زمانی: (+)

بی تعارف

یک دو سه چهار پنج ... پنجاه... صد، این ها فقط اعداد بی‌ارزشند اما وقتی که بعدشان انسان بیاید، بعدشان مسلمان بیاید یا بعدشان کودک بیاید می‌شود یک کودک، دو کودک، سه کودک، پنچ کودک، پنجاه کودک و صدها کودک و زن و مرد مسلمان؛ جان‌های با ارزشی که زیر آتش سنگین حیواناتی هستند به اسم اسرائیل...

::

غزه

+ این‌ها کودکانی هستند که در بمباران محله «الشجاعیه»، پدر و مادرشان کشته شدند...

::

رمضان امسال، افطار و انفجار در غزه هم‌زمان شد. مادر، اولین لقمه را در دهان فرزندش گذاشت و نتانیاهو اولین موشک را در سفره‌شان. افطار، دود شد و گریه بچه‌ها و خون پدر روی سفره ... اما در ایران، رمضان امسال افطار و اخبار هم‌زمان شد. مادر، اولین خرما را برداشت و طعم اولین خبر خونین از گلویش پایین رفت. افطار، آه و نفرین شد و مشت گره کرده‌ی پدر و بغض و اشک بچه‌ها روی سفره. بر دلمان ماند که در خبر بعدی سازمان ملل، حیوانات انسان‌نمای اسرائیلی را محکوم کند، که نکرد. بر دلمان ماند که در خبر بعدی کشورهای عربی حرفی بزنند، که نزدند.

غزه! طاقت بیاور... غزه! مقاومت کن... روز قدس نزدیک است؛ روزی که ما می‌آییم تا اسرائیل را با سازمان مللش محکوم کنیم. ما می‌آییم تا حساب‌مان را از کشورهای خنثای لال عربی سوا کنیم. ما ‌می‌آییم تا چشم‌های کم‌سوی دولت‌مردان جهان ببینند و بفهمند که اگر سیدعلی فرمان بدهد، جوانان ایرانی می‌توانند با سنگ، انتفاضه‌ای را رقم بزنند که برای نابودی اسرائیل نوبت به موشک و تجهیزات جنگی نرسد. غزه! طاقت بیاور...غزه! اصلا یاد بیاور خیبر را... این شب‌ها شب‌های حیدر است...

غزه! مقاومت کن... روز آزادی قدس نزدیک است إن‌شاءالله...

::

غزه

::

پ.ن:

+ در همین چند روز 450 نفر در غزه شهید شدند که بیش از 112 نفرشان کودک بودند.

بی تعارف