بی‌تعارف

به نام خدا
بعضی از دغدغه‌ها را می‌توان نوشت. طنز یا جدی، نقد یا معرفی! فعلا فرقی نمی‌کند.
::
صفا و مروه دیده‌ام، گرد حرم دویده‌ام/
هیچ کجا برای من کرب‌و‌بلا نمی‌شود...

پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شیار 143» ثبت شده است

ساعت پنج دقیقه بامداد 22 بهمن 1392 است. هرچند که خیلی خسته‌ام اما فکرها اجازه خوابیدن نمی‌دهند. انگار تنها راه آرام گرفتنم نوشتن است اما از خودم سوال می‌کنم: «برای کی میخوای بنویسی؟ الان که همه خوابیدن و فردا صبح هم هر کس سرنوشت کشورش براش مهمه میره راهپیمایی و الباقی مثل همیشه به زندگی خودشون ادامه میدن!» اما این اشکال، از انگیزه‌هایم برای نوشتن کم نمی‌کند چون مدت‌هاست به درست یا به غلط جوری می‌نویسم که انگار قرار نیست مخاطبی داشته باشم. خودم پست‌هایم را چندین بار می‌خوانم و بعضا انتقاد می‌کنم و از اساس زیر سوال می‌برم‌شان و یا حتی پیش آمده تحت تاثیر مطلبی قرار گرفتم! فقط می‌دانم الان باید بنویسم...

::

اگر بخواهیم جنایات آمریکا را فقط در سه محور ترور، جنگ و تهاجم فرهنگی بررسی و از پرداختن موردی به باقی دشمنی‌هایش صرف نظر کنیم، می‌بینیم که از روزهای شروع انقلاب، نتیجه ترور، حدود 17هزار شهید بوده است که نه تنها از استحکام اعتقادی مردم کم نکرد بلکه به آن افزود. در هشت سال جنگ تحمیلی هم با شهادت حدود 213 هزار نفر، یک وجب از خاک کشورمان را به بیگانه نبخشیدیم و در برابر هزارها میلیارد پولی که صرفا با موضوع مبارزه فرهنگی علیه کشور عزیزمان هزینه شده است، مقاومت کرده‌ایم. و امروز در حالی که دشمن، هم دست به ترور می‌زند، هم تهدید به گزینه‌ نظامی می‌کند و هم بیشتر از قبل جنگ رسانه‌ای و فرهنگی‌اش را تقویت کرده، مواجه می‌شود با جمعیت عظیمی که می‌آیند و در جشن پیروزی انقلاب‌ اسلامی ایران عزیز شرکت می‌کنند و شعار مرگ بر آمریکا می‌دهند.

باید ایران و مردمانش را باور کنیم؛ مردمی که اگرچه جدیدترین فیلم‌های مستهجن هالیوودی را به خوردشان بدهند و روزی 2 بار تکرار چند ضلعی عشقی عفت و جمیل را ببینند باز هم در جشنواره فجر و در میان تقدیر و تشکر از هنرمندان فیلم‌فارسی(!)، پای تماشای «چ»، «شیار143» و «معراجی‌ها» می‌نشینند و اشک می‌ریزند چون می‌دانند جوان از دست دادن یعنی چه؟! چون سر خاک و ناموس‌شان بدجور غیرتی هستند. چون قدر سایه پدر را می‌دانند و هر لحظه به آرمیتا و علیرضا فکر می‌کنند.

::

خوابم گرفته اما دوست ندارم بخوابم؛ نمی‌دانم سربازان وطن‌مان که الان اسیر دست تروریست‌های ملعون هستند اجازه دارند بخوابند یا نه! دشمن به ناتوانی‌اش در مقابل ما اقرار کرده و طبیعی است که وقتی با تمام تجهیزاتش از سردارهای سپاه ایران مثل سگ می‌ترسد با اسیر کردن سربازهای‌مان سرمست و خوش‌حال باشند. دشمن باور دارد با «مقاومت» ما شکست‌شان قطعی است و ای کاش همه مسئولین ما این باور را داشته باشند!

::

سربازان ایرانی را آزاد کنید!

::

پ.ن:

+ این عکسو با برچسب FreeIraniansoldiers# به اشتراک بذارید لطفا.

+ مرگا به من که با پر طاووس عالمی/ یک موی گربه وطنم را عوض کنم... ناصر فیض

بی تعارف