بی‌تعارف

به نام خدا
بعضی از دغدغه‌ها را می‌توان نوشت. طنز یا جدی، نقد یا معرفی! فعلا فرقی نمی‌کند.
::
صفا و مروه دیده‌ام، گرد حرم دویده‌ام/
هیچ کجا برای من کرب‌و‌بلا نمی‌شود...

پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چای» ثبت شده است

عراقی‌ها در مسیر کربلا همه چیز خود را آورده بودند تا خیرات کنند. جالب اینجاست که فهمیدیم این‌ها طبقه متوسط و پایین کشورشان هستند. علاوه بر غذاهای مختلف و چای و قهوه، بعضی‌ها فقط به زائرین آب می‌دادند(+)، بعضی‌ها فقط دستمال کاغذی!(+) بعضی‌ها شیشه عطری دستشان گرفته بودند و دیگران را خوش‌بو می‌کردند.(+) خلاصه به هر وسیله‌ای بود می‌خواستند خدمت کنند، مشت و مال هم می‌دادند!(+) یعنی اگر لازم بود پیراهن تنشان را هم هدیه می‌کردند...

بچه‌های کوچک مثل همیشه خیلی توجه‌ام را جلب می‌کردند. یکی از بچه‌ها با اشاره به سربندم متوجهم کرد که آن را می‌خواهد. سربند را از سَرَم باز کردم و خودم روی پیشانی‌اش بستم. رد و بدل شدن لبخند، نشان از رضایت دو طرف داشت. هنوز یکی دو قدمی دور نشده بودم که حیفم آمد لبخندش را ثبت نکنم:

::

سربند یالثارات و کودک عراقی

::

«یا لثارات» به پیشانی عراقی‌ها هم می‌آمد، آن‌ها هرچقدر به خون‌خواهی حسین علیه‌السّلام قیام کردند نتوانستند لکه ننگ هزاران نامه‌ای را که از کوفه فرستاده شد از تاریخ پاک کنند! اصلا این خون، متعلق به عراقی‌ها نبود که آن‌ها بتوانند خون‌خواهی کنند. این خون، خونِ حق بود که به دستان طاغوت ریخته شد و و در طول زمان جریان پیدا کرد. فقط خودِ خدا باید انتقام خون حق را بگیرد و فقط حجت خدا می‌تواند عهده‌دار این قیام باشد. عراقی‌ها هم این را خوب را می‌دانند!

::

پ.ن:

+ اصلا «یالثارات» به پیشانی همه‌ی مستضعفین جهان می‌آید...

+ در همه آثار اسلامى، ما دو نفر را داریم که از آن‌ها به «ثارالله» تعبیر شده است. در فارسى، ما یک معادل درست و کامل براى اصطلاح عربى «ثار» نداریم. وقتى کسى از خانواده‌اى از روى ظلم به قتل مى‌رسد، خانواده مقتول صاحب این خون است. این را «ثار» مى‌گویند و آن خانواده حق دارد خون‌خواهى کند. این‌که مى‌گویند خون خدا، تعبیر خیلى نارسا و ناقصى از «ثار» است و درست مراد را نمى‌فهماند. «ثار»، یعنى حقّ خون‌خواهى. اگر کسى «ثار» یک خانواده است، یعنى این خانواده حق دارد درباره او خون‌خواهى کند. در تاریخ اسلام از دو نفر اسم آورده شده است که صاحب خون این‌ها و کسى که حقِ‌ خون‌خواهى این‌ها را دارد، خداست. این دو نفر یکى امام حسین است و یکى هم پدرش امیرالمؤمنین؛ «یا ثارالله وابن ثاره»

۱۳۷۷/۱۰/۱۸ امام خامنه‌ای 

بی تعارف

تا حالا برایتان پیش آمده به جای شِکر، اشتباهی نمک بریزید در چای‌‌تان؟! بعدش هرچقدر هم شکر بریزید آن چای قابل خوردن نمی‌شود.

::

در آن غوغای مسافران جلوی ترمینال شهید کلانتری کرج، 206 صندوق‌دارِ سفیدی برایم بوق زد، شیشه‌اش را آورد پایین و به گیلکی گفت:

- کجا میری؟

- رشت.

- بیا بالا.

- چند؟

- زیاد نمیگیرم، 15تومن.

بدون چانه زدن سوار شدم، مسافرکش نبود. اهل گیلان بود و ساکن تهران. تازه ضبط مارشال بسته بود که نمایشگر تصویر و گیرنده دیجیتال هم داشت. شبکه تماشا داشت جومونگ پخش می‌کرد. از کرج که خارج شدیم سیگنال تلویزیون هم پرید. سوال کرد:

- show بذارم؟

- نذاری بهتره!

- نمیذارم بهتره!

کمی بعدتر بدون مقدمه گفت:

- من نمازمو میخونم، روزه‌ام رو هم میگیرم ولی این چیزا تو زندگیم حل شده است. show و صدای زن تو زندگیم حل شده، آدم با اعتقادی هم هستم.

::

چای

بی تعارف