بی‌تعارف

به نام خدا
بعضی از دغدغه‌ها را می‌توان نوشت. طنز یا جدی، نقد یا معرفی! فعلا فرقی نمی‌کند.
::
صفا و مروه دیده‌ام، گرد حرم دویده‌ام/
هیچ کجا برای من کرب‌و‌بلا نمی‌شود...

پیوندها

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۰ ثبت شده است

خواهر، بی بی، مادر، پرستار، القابی اند که زیبایی خود را مدیون زینب اند. اما خرابه نام «عمه» را برایش جاودانه کرد... . و در آن لحظات، انگار خدا هم مانده بود که تقدیر رقیه را چگونه رقم بزند؟! او هم نذر نام فاطمه را ادا کند و فدای ولایت شود یا بماند و یادگاری عشق زینب باشد.

...بگویید شمع را بیاورند که پروانه ی ما با گریه هایش غسل شهادت کرده است. حسین جان! تو که طاقت دوریِ پروانه ات را نداشتی، چرا به امانت گذاشتی اش؟!

...سلام الله علی زینب الصبور.

::

پ.ن:

رفتم کربلا اما... شاهد آیاتی بودم که قدرت تفسیرشان را نداشتم. خدایا زیاده نمی خواهم.

...زیارت مفسّر زیبایی هایی کربلا را نصیبم کن!

بی تعارف

این همه موفقیت در شهر رشت را باید مدیون چه کسی باشیم؟!!

 - استاندار؟

  -شهردار و شورای شهر؟

 -نماینده های مجلس؟

- بقیه ادارت و سازمان ها؟

 -نزدیک بود یادم بره؛ امام جمعه؟

دلیل تغییر محتوای این پست در ادامه ی مطلب...

بی تعارف

و من همچنان می گریم... اما این بار نه برای عاشورا، نه برای کربلا. برای خود و مردم عزاداری گریه میکنم که می دانند اربابشان زیر بارش تیرهای دشمن هم نمازش را اقامه کرد اما... .

بی تعارف

سائلی پرسید از چه میزنی محکم به روی سینه ات؟

گفتم او را من بدین سینه زدن، خانه تکانی می کنم...

ای دل! عیدت مبارک! چرا تعجب میکنی؟ مگر نه اینکه ایّام خانه تکانی ات فرا رسیده؟! مگر نه اینکه یک سال، منتظر چنین روزی بودی تا بهترین لباسهایت را بپوشی؟! مگر نه اینکه هر شب خود را آماده ی دید و بازدید می کنی؟! خب مگر چه اشکالی دارد؟ با دست خالی به مهمانی می روی و با دستانی پر برمیگردی تا آماده ی بازدید شوی، نیازی هم نیست قبل از رفتن، خود را معطّر کنی، چون عطر هیئت است که بر جان همه ی مهمانان می نشیند. آری ای دل! این عزای ماست که هر سال می شود تکرار، وگرنه حیف محرم که خرج غم گردد...

بی تعارف

بی تعارف