+ میدونم خیلی دیر شد اما حیفم اومد که نذارمش...
::
::
شب قدر، شب آمرزش گناهان، شب رقم خوردن سرنوشت و تقدیر. عجب شبی بود شبِ بیست و یکم ماه رمضان امسال. اون همه جوون دور هم جمع شدیم و الهی العفو گفتیم. حتماً خدا هم خیلی حال کرد ولی این شیطان لامصّب ( اگه درست نوشته باشم؟! ) انگار داشت عذاب می کشید. نتونست طاقت بیاره لاأقل پامون رو بیرونِ حسینیه بزاریم یا فردا بشه، بعد یه نقشه ای برامون بکشه. ده مرتبه بک یاالله، بمحمّدٍ،...بجعفر بن محمّدٍ، بعلی بن موسی،... . تا حاج آقای دوست عزیز فراموش کرد امام کاظم (ع) رو قسم بده همون لحظه یکی داشت از این ور مجلس پیامک میزد اون ور که دیدی فلانی هنوز اسم امام ها رو نمیدونه، مثلاً آخوند مملکته! یکی همینطور که می خندید، با زانو به پهلوی بغلیش میزد و می گفت: مثل اینکه قسم امام کاظم رو پس انداز کرده بعداً استفاده کنه!! یکی دوتا سوتی دیگه کافی بود که کلّهم قرآن به سر گرفته ها، گوشت برادر مرده رو هم به دندون بگیریم ( البته به استثنای بعضی ها که دمشون هم گرم! ). ولی خدا بدجوری ما رو آزمایش کرد. خداکنه حاج آقای دوست عزیز هم ما رو حلال کنه!!
مطلب خوبـــــــــ ... چی بگم والا ... خوب نوشتی اما موضوع مطلب جای تاسف داره! اما این خوبه که با یه دید باز به موضوعات نگاه میکنید.خدا قوت!
این هم لوگوی حمایت از عمارگراف،اگه خواستید استفاده کنید(به جای پیوند):
pluginspage="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" type="application/x-shockwave-flash" width="250" height="250">
>>
یا علی