اربعین شده و دلم چون کودکی بهانه گیر هیئت می طلبد. خسته شده و جان نیاز دارد. می خواهم دست دلم را بگیرم و به هیئت بروم. اما هنوز که نرفتم، به هیئت نرسیدم، روضه ای نشنیدم، پس چرا دل گریه می کند؟! مگر امشب روضه خوان چه می خواهد بخواند؟! یاد گرفته اند که مکشوف نخوانند. فقط گریزی می زنند و اشاره ای می کنند. امشب چه اشاره ای قرار است بشود؟! مگر مشار الیه چه کسی است که این چنین دلم زار می زند. شک نکن که تنها یک اشاره جانسوزتر از مکشوف است. کافیست بگویی: « امان از دل زینب ». آری، زینب آیینه ی تمام نمای زیبایی های کربلاست و فقط زینب است که می تواند این همه مصیبت را جمیل ببیند و جلوه دهد. امان از دل زینب... امان از دل زینب... .
89/11/4
فکر کنم اگه چند تا مطلب جدید رو با هم توی وبلاگت نذاری بهتر باشه با وقفه زمانی باشه.