بی‌تعارف

به نام خدا
بعضی از دغدغه‌ها را می‌توان نوشت. طنز یا جدی، نقد یا معرفی! فعلا فرقی نمی‌کند.
::
صفا و مروه دیده‌ام، گرد حرم دویده‌ام/
هیچ کجا برای من کرب‌و‌بلا نمی‌شود...

پیوندها

مادر و دختر آلبوم‌ قدیمی را ورق می‌زدند:

- ستایش جان ببین! این مامانمه که میشه مادرجون شما. اینم دخترخالمه؛ فاطمه. اونی که اونجا کنار سفره نشسته خاله بزرگمه. یادش بخیر شب‌های یلدا همگی جمع می‌شدیم خونه مادربزرگم.

- مامان! اون خاله ی مهدکودک‌تون بود یا همسایه‌تون؟

- نه عزیزم! اون خاله واقعیم بود؛ یعنی خواهر مادرم!

- مااماان! خاله واقعی با خاله های دیگه فرق داره؟ مهربون‌تره؟

- آره دختر گلم! خاله خدیجهِ من خیلی مهربون بود.

- مااامااان! میشه منم یه روز خاله واقعی داشته باشم؟! 

::

انقراض

::

بی تعارف

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">