بی‌تعارف

به نام خدا
بعضی از دغدغه‌ها را می‌توان نوشت. طنز یا جدی، نقد یا معرفی! فعلا فرقی نمی‌کند.
::
صفا و مروه دیده‌ام، گرد حرم دویده‌ام/
هیچ کجا برای من کرب‌و‌بلا نمی‌شود...

پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تهاجم فرهنگی» ثبت شده است

تابستون امسال که رفته بودیم مشهد، یه سَری هم رفتیم تا الماس شرق البته واسه سینما پنج‌بعدیش! صبح رفته بودیم و هنوز شروع به کار نکرده بود واسه همین توفیق اجباری شد یه دل سیر به آب‌نمای وسط بازار خیره بشیم و یه دوری هم توی طبقه‌های پیچ در پیچش بزنیم. بین مغازه‌ها معمولا جلوی عروسک‌فروشی‌ها بیشتر گیر می‌کردم! چندتا ازین شخصیت‌های شکرستان مثل ننه‌قمر و اسکندر به دلم نشست. رفتم قیمتشو پرسیدم، دیدم انصافا گرونه، وقتی هم می‌گفتم: چرا اینقدر گرونه؟! می‌گفتن: خارجیه!

در هر صورت اون‌جا چیزی نخریدم تا این‌که این دم عیدیه به ذهنم رسید واسه دایی‌جونم (البته من داییشما!) عروسک ننه‌قمر هدیه بگیرم. خیلی از عروسک‌فروشی‌های قم و رشت رو توی دو هفته اخیر رفتم و پرسیدم اما چیزی گیرم نیومد؛ یا نداشتن یا اگه داشتن کیفیتش به شدت پایین بود و ارزش هدیه دادن نداشت. تا این‌که دیروز یکی‌شون آدرس یه عروسک‌فروشی دیگه‌ای رو بهم داد که معمولا عروسکای با پدر و مادری میاره. رفتم اون‌جا مغازه‌اش خداییش شیک بود و با سلیقه، البته مثل عروسک‌فروشی‌های دیگه پر از شخصیت‌های کارتنی خارجی. وقتی پرسیدم، گفت: ما سه سال پیش میاوردیم الان دیگه نمیاریم! گفتم: چرا؟ گفت: قبلا تولید خارجیش موجود بود الان فقط ایرانیش موجوده که کیفیت لازم رو نداره. با اون چیزایی که من دیده بودم بهش حق دادم، فقط تونستم تشکر کنم و بیام بیرون!

::

ننه قمر

::

پ.ن:

+ انگار همیشه یه جاری کار ما باید بلنگه یا ازین‌وری یا ازون‌وری! :

«...تهاجم فرهنگى یک حقیقتى است که وجود دارد؛ می‌خواهند برروى ذهن ملت ما و برروى رفتار ملت ما - جوان، نوجوان، حتى کودک - اثرگذارى کنند. این بازی‌هاى اینترنتى از جمله‌ى همین است؛ این اسباب‌بازى‌هایى که وارد کشور می‌شود از جمله‌ى همین است که من چقدر سر قضیه‌ى تولید اسباب‌بازى داخلىِ معنى‌دار و جذاب حرص خوردم با بعضى از مسئولین این کار که این کار را دنبال بکنند؛ البته بحمدالله ظاهرا اینجا یک تصمیمى در این زمینه گرفته شد، حالا ان‌شاءالله همان تصمیم را هم دنبال کنید که اجرایى بشود. خب، دوستان ما آمدند در یکى از دستگاه‌هاى فعال و مسئول، عروسک‌هاى خوبى درست کردند؛ خوب هم بود؛ اول هم حساسیت طرف مقابل را - یعنى مخالفین را، خارجى‌ها را - برانگیخت که این‌ها آمدند در مقابل باربى و مانند این‌ها، این [عروسک‌ها] را درست کردند؛ ولى نگرفت. من به اینها گفتم که اشکال کار شما این است که شما آمدید به فلان نام، یک پسرى را، یک دخترى را آوردید در بازار، این عروسک شما را بچه‌ى ما اصلا نمى‌شناسد - ببینید، پیوست فرهنگى که می‌گوییم این‌ها است - خب، یک عروسک است فقط، در حالى که مرد عنکبوتى را بچه‌ى ما میشناسد، بتمن را بچه‌ى ما میشناسد. ده بیست فیلم درست کرده‌اند، این فیلم را آنجا دیده، بعد که می‌بیند همان عروسکى که در فیلم داشت کار می‌کرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش می‌گوید این را براى من بخرید؛ عروسک را می‌شناسد؛ این پیوست فرهنگى [است‌]. شما بایستى این عروسک را که ساختید، در کنار ساخت عروسک، ده بیست فیلم کودک درست می‌کردید براى اینکه این عروسک معرفى بشود پیش بچه‌ها؛ بعد که معرفى شد، آن‌وقت خودشان می‌خرند، [ولى‌] وقتى معرفى نشد، بازار ندارد و ورشکست می‌شود؛ و ورشکست شد. یعنى یک چنین دقت‌هایى را بایست کرد. به‌هرحال این تهاجم فرهنگى به این شکل یک واقعیتى است.»

امام خامنه‌ای 92/9/19

+ اگه جایی سراغ دارید که می‌تونم عروسک‌های شکرستان رو تهیه کنم لطفا معرفی کنید، ممنون.

بی تعارف

ساعت پنج دقیقه بامداد 22 بهمن 1392 است. هرچند که خیلی خسته‌ام اما فکرها اجازه خوابیدن نمی‌دهند. انگار تنها راه آرام گرفتنم نوشتن است اما از خودم سوال می‌کنم: «برای کی میخوای بنویسی؟ الان که همه خوابیدن و فردا صبح هم هر کس سرنوشت کشورش براش مهمه میره راهپیمایی و الباقی مثل همیشه به زندگی خودشون ادامه میدن!» اما این اشکال، از انگیزه‌هایم برای نوشتن کم نمی‌کند چون مدت‌هاست به درست یا به غلط جوری می‌نویسم که انگار قرار نیست مخاطبی داشته باشم. خودم پست‌هایم را چندین بار می‌خوانم و بعضا انتقاد می‌کنم و از اساس زیر سوال می‌برم‌شان و یا حتی پیش آمده تحت تاثیر مطلبی قرار گرفتم! فقط می‌دانم الان باید بنویسم...

::

اگر بخواهیم جنایات آمریکا را فقط در سه محور ترور، جنگ و تهاجم فرهنگی بررسی و از پرداختن موردی به باقی دشمنی‌هایش صرف نظر کنیم، می‌بینیم که از روزهای شروع انقلاب، نتیجه ترور، حدود 17هزار شهید بوده است که نه تنها از استحکام اعتقادی مردم کم نکرد بلکه به آن افزود. در هشت سال جنگ تحمیلی هم با شهادت حدود 213 هزار نفر، یک وجب از خاک کشورمان را به بیگانه نبخشیدیم و در برابر هزارها میلیارد پولی که صرفا با موضوع مبارزه فرهنگی علیه کشور عزیزمان هزینه شده است، مقاومت کرده‌ایم. و امروز در حالی که دشمن، هم دست به ترور می‌زند، هم تهدید به گزینه‌ نظامی می‌کند و هم بیشتر از قبل جنگ رسانه‌ای و فرهنگی‌اش را تقویت کرده، مواجه می‌شود با جمعیت عظیمی که می‌آیند و در جشن پیروزی انقلاب‌ اسلامی ایران عزیز شرکت می‌کنند و شعار مرگ بر آمریکا می‌دهند.

باید ایران و مردمانش را باور کنیم؛ مردمی که اگرچه جدیدترین فیلم‌های مستهجن هالیوودی را به خوردشان بدهند و روزی 2 بار تکرار چند ضلعی عشقی عفت و جمیل را ببینند باز هم در جشنواره فجر و در میان تقدیر و تشکر از هنرمندان فیلم‌فارسی(!)، پای تماشای «چ»، «شیار143» و «معراجی‌ها» می‌نشینند و اشک می‌ریزند چون می‌دانند جوان از دست دادن یعنی چه؟! چون سر خاک و ناموس‌شان بدجور غیرتی هستند. چون قدر سایه پدر را می‌دانند و هر لحظه به آرمیتا و علیرضا فکر می‌کنند.

::

خوابم گرفته اما دوست ندارم بخوابم؛ نمی‌دانم سربازان وطن‌مان که الان اسیر دست تروریست‌های ملعون هستند اجازه دارند بخوابند یا نه! دشمن به ناتوانی‌اش در مقابل ما اقرار کرده و طبیعی است که وقتی با تمام تجهیزاتش از سردارهای سپاه ایران مثل سگ می‌ترسد با اسیر کردن سربازهای‌مان سرمست و خوش‌حال باشند. دشمن باور دارد با «مقاومت» ما شکست‌شان قطعی است و ای کاش همه مسئولین ما این باور را داشته باشند!

::

سربازان ایرانی را آزاد کنید!

::

پ.ن:

+ این عکسو با برچسب FreeIraniansoldiers# به اشتراک بذارید لطفا.

+ مرگا به من که با پر طاووس عالمی/ یک موی گربه وطنم را عوض کنم... ناصر فیض

بی تعارف