عراقیها در مسیر کربلا همه چیز خود را آورده بودند تا خیرات کنند. جالب اینجاست که فهمیدیم اینها طبقه متوسط و پایین کشورشان هستند. علاوه بر غذاهای مختلف و چای و قهوه، بعضیها فقط به زائرین آب میدادند(+)، بعضیها فقط دستمال کاغذی!(+) بعضیها شیشه عطری دستشان گرفته بودند و دیگران را خوشبو میکردند.(+) خلاصه به هر وسیلهای بود میخواستند خدمت کنند، مشت و مال هم میدادند!(+) یعنی اگر لازم بود پیراهن تنشان را هم هدیه میکردند...
بچههای کوچک مثل همیشه خیلی توجهام را جلب میکردند. یکی از بچهها با اشاره به سربندم متوجهم کرد که آن را میخواهد. سربند را از سَرَم باز کردم و خودم روی پیشانیاش بستم. رد و بدل شدن لبخند، نشان از رضایت دو طرف داشت. هنوز یکی دو قدمی دور نشده بودم که حیفم آمد لبخندش را ثبت نکنم:
::
::
«یا لثارات» به پیشانی عراقیها هم میآمد، آنها هرچقدر به خونخواهی حسین علیهالسّلام قیام کردند نتوانستند لکه ننگ هزاران نامهای را که از کوفه فرستاده شد از تاریخ پاک کنند! اصلا این خون، متعلق به عراقیها نبود که آنها بتوانند خونخواهی کنند. این خون، خونِ حق بود که به دستان طاغوت ریخته شد و و در طول زمان جریان پیدا کرد. فقط خودِ خدا باید انتقام خون حق را بگیرد و فقط حجت خدا میتواند عهدهدار این قیام باشد. عراقیها هم این را خوب را میدانند!
::
پ.ن:
+ اصلا «یالثارات» به پیشانی همهی مستضعفین جهان میآید...
+ در همه آثار اسلامى، ما دو نفر را داریم که از آنها به «ثارالله» تعبیر شده است. در فارسى، ما یک معادل درست و کامل براى اصطلاح عربى «ثار» نداریم. وقتى کسى از خانوادهاى از روى ظلم به قتل مىرسد، خانواده مقتول صاحب این خون است. این را «ثار» مىگویند و آن خانواده حق دارد خونخواهى کند. اینکه مىگویند خون خدا، تعبیر خیلى نارسا و ناقصى از «ثار» است و درست مراد را نمىفهماند. «ثار»، یعنى حقّ خونخواهى. اگر کسى «ثار» یک خانواده است، یعنى این خانواده حق دارد درباره او خونخواهى کند. در تاریخ اسلام از دو نفر اسم آورده شده است که صاحب خون اینها و کسى که حقِ خونخواهى اینها را دارد، خداست. این دو نفر یکى امام حسین است و یکى هم پدرش امیرالمؤمنین؛ «یا ثارالله وابن ثاره»
۱۳۷۷/۱۰/۱۸ امام خامنهای