خلوت یوسف و زلیخا، خلوت عاشق و عاشق بود؛
زلیخا، عاشق یوسف و یوسف، عاشق خدای خودش!
.
.
.
تلخ است که لبریز حقایق شده است
زردست که با درد موافق شده است
عاشق نشدی وگر نه می فهمیدی
پاییز، بهاریست که عاشق شده است
می گفت عاشق ِ امام زمان (عج) است و مغرورانه می خواند:
کاش معشوق ز عاشق طلب جان می کرد/ تا که هر بی سر و پایی نشود یار کسی
...
...
و چقدر راحت نماز صبحش، قضاء می شد!!