امام وقتی هادی باشد کافیست ماموم واقعی باشی تا هدایت شوی.
::
من و محمدعلی تازه رسیده بودیم که حمید با یک جعبه شیرینی خودش را به ما رساند. علت شیرینی را پرسیدم، با لبخند گفت: «بمونه داخل جلسه میگم.» وارد جلسه که شدیم من و حمید کنار هم نشستیم و جعبه شیرینی هم روی میز، وسط ما بود. معمولا در جلسات قبل، پذیرایی یا داوطلبانه به خاطر ازدواج یکی از دوستان بود یا قبولی در آزمون کارشناسی ارشد و یا غیرداوطلبانه بود و در ازای جریمه ای که باید پرداخت میشد! اما این بار کسی خبری نداشت. صدای پچپچ را یکی از خانمهای جلسه به سرانجام رساند و پرسید: «میشه بدونیم شیرینی چیه؟» من شانه ای بالا انداختم و گفتم: «نمی دونم! آقا حمید زحمتشو کشیده.» حمید هم معطّل نکرد و گفت: «خب ولادت امام هادیه دیگه! ضمنا دهه ولایت هم هست.»
::
پ.ن:
+ ولادت حضرت امام علی النّقی علیه السّلام مبارک.
+ خدارو شکر به خاطر تک تک رفقای خوبی که دارم.