اولی: شنیدی یه آخونده رو سر برنامه گرفتن؟!
دومی: نه بابا؟! جدی میگی؟
اولی: واقعا نشنیده بودی؟ مچ طرف رو با دوتا زنه توی مسجد گرفتن!
دومی: نـــــــــــه! توی مسجد؟! عجب آدمای کثیفی پیدا میشن؟! البته آدم که چه عرض کنم!
سومی (با قیافه ای کاملا خونسرد): اُوو همه خبر دارن! تو چطور نفهمیدی؟! تازه، کلیپش هم دراومده!
چهارمی: راست میگه! چند روز دیگه هم قرار شده آخونده رو سنگسار کنن!
پنجمی: آره، من شنیدم میخوان منبر اون مسجد رو هم بسوزونن!
اولی: ولی من شنیدم طرف رو آزاد کردن داره راست راست میره و میاد، زندگیشو میکنه!
دومی: بعید هم نیست! این آخوندا رو نمیشه هیچکاری کرد! هوای همدیگه رو همه جا دارن!
دومی: نه بابا؟! جدی میگی؟
اولی: واقعا نشنیده بودی؟ مچ طرف رو با دوتا زنه توی مسجد گرفتن!
دومی: نـــــــــــه! توی مسجد؟! عجب آدمای کثیفی پیدا میشن؟! البته آدم که چه عرض کنم!
سومی (با قیافه ای کاملا خونسرد): اُوو همه خبر دارن! تو چطور نفهمیدی؟! تازه، کلیپش هم دراومده!
چهارمی: راست میگه! چند روز دیگه هم قرار شده آخونده رو سنگسار کنن!
پنجمی: آره، من شنیدم میخوان منبر اون مسجد رو هم بسوزونن!
اولی: ولی من شنیدم طرف رو آزاد کردن داره راست راست میره و میاد، زندگیشو میکنه!
دومی: بعید هم نیست! این آخوندا رو نمیشه هیچکاری کرد! هوای همدیگه رو همه جا دارن!
....................................
در گیر و دار صفِ خرید مرغ ِ چهار و هفتصدی و دعوا و درگیری جلوی دفتر بیمه دی که قرار شده بیمه ی تکمیلی بیمه شده های تأمین اجتماعی را پرداخت کند، همین یک قلم را کم داشتیم که خدا رو شکر جنسمان جور شد. این مکالمه، گوشه ای از شایعات گسترده ای است که در روزهای گذشته بین مردم شهر دست به دست شده! بعد از کلی پرس و جو، آخرش فهمیدیم باز هم جایی دیگر، بچه مذهبی ها باهم مشکل داشتند و برای اینکه بتوانند همدیگر را حذف کنند واسه هم پاپوش دوختند و روانه ی بازار کردند! غافل از اینکه این خبر تا بی بی سی هم رسید و کارشناسان مسائل اجتماعی را حسابی به خودش مشغول کرد.
اصلا من نمی دانم تا زمانی که می توان زیر سایه ی امام جمعه ی عزیز، به ساخت وساز و توسعه ی کشور مشغول بود چرا این دوستان به جان همدیگر افتادند؟! مخصوصا زمانی که مسئولین عالی رتبه کشوری راه به راه می آیند و پروژه های افتخارآمیز دفتر ایشان را تأیید می کنند. اگر هم احیاناً مشکلی پیش آمد اصلا نیازی به پلیس و دادگاه ویژه و غیر ویژه نیست، مستقیم بروید دفتر امام جمعه تا ایشان با معرفی افرادی لایق و شایسته، تمامی مسائل را حلّ و فصل کنند.
اصلا من نمی دانم تا زمانی که می توان زیر سایه ی امام جمعه ی عزیز، به ساخت وساز و توسعه ی کشور مشغول بود چرا این دوستان به جان همدیگر افتادند؟! مخصوصا زمانی که مسئولین عالی رتبه کشوری راه به راه می آیند و پروژه های افتخارآمیز دفتر ایشان را تأیید می کنند. اگر هم احیاناً مشکلی پیش آمد اصلا نیازی به پلیس و دادگاه ویژه و غیر ویژه نیست، مستقیم بروید دفتر امام جمعه تا ایشان با معرفی افرادی لایق و شایسته، تمامی مسائل را حلّ و فصل کنند.
حالا جدا شایعه بود؟
برای این جمله تون "باز هم جایی دیگر، بچه مذهبی ها باهم مشکل داشتند و برای اینکه بتوانند همدیگر را حذف کنند واسه هم پاپوش دوختند و روانه ی بازار کردند! " اگر سالها اشک بریزیم باز هم کم است!
براستی آیا همیشه از ما نیست که بر ماست؟
برخی در باطلشان متحدند و برخی مذهبیون در حق متفرق!
یاحق