بی‌تعارف

به نام خدا
بعضی از دغدغه‌ها را می‌توان نوشت. طنز یا جدی، نقد یا معرفی! فعلا فرقی نمی‌کند.
::
صفا و مروه دیده‌ام، گرد حرم دویده‌ام/
هیچ کجا برای من کرب‌و‌بلا نمی‌شود...

پیوندها

می‌گفت: با هر زحمتی بود دست‌هام رو به ضریح رسوندم و زیارت کردم. خسته و مونده اومدم زیرزمین حرم، یه گوشه واسه خودم نشستم. چشمم افتاد به دوتا بچه 10، 12 ساله‌ای که روی ویلچر نشسته بودن. یکی‌شون معلوم بود پاهاش کوتاه و بلنده. اون یکی هم یه دستش فقط تا آرنج بود و احتمالا پاهاش مشکل داشت؛ خیلی معصوم بودن. یه لحظه حس کردم امام رضا علیه‌السّلام پیش‌شون نشسته و داره با محبت پدرانه دستی رو سرشون می‌کشه. این حس رو به چشم نمی‌تونستم ببینم اما باورش کردم؛ باوری که چند لحظه پیش وقتی پنجره‌های ضریح، تو دستم بود بهش نرسیده بودم!

::

حس هشتم!

::

نظرات  (۴)

صَلَّیَ أللهُ علیکَ یا أباألحَسَن یا عَلیَّ بنَ مُوسَی ألرِّضــا. . .


با سلام عرض ادب مطلب شما در گیلان خبر منتشر شد منتظر حضور شما هستیم

http://www.gilankhabar.com/fa/tiny/news-3379/
۲۰ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۲۰ سراجا منیرا
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
یاایهاالرئوف ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">