(کاروان پیاده نجف تا کربلا – اربعین 92)
جلسات توجیهی سفر شروع شده بود. بچهها هنوز درگیر ثبتنام بودند. بعضیها ناباورانه قسمتشان نشد بیایند همانطور که یکی دو نفر لحظات آخر قسمتشان شد. قرار بود از کل استان، 313 نفر راهی شوند. اسم کاروان هم گذاشتند «قافله عاشقی». از 7 اتوبوس، اسامی ما در لیست شماره 6 و مدیر اتوبوسمان کربلایی بود؛ اسماً و رسماً! از قبل حاج حسن کربلایی را میشناختم و موضعگیریهایش را دنبال میکردم اما در این سفر تعریفم از «شناخت» عوض شد. همینقدر بگویم سفر با یک آدم انقلابی، شور خاصی دارد. چیزهایی را که نمیتوان عمری در کلاس درس یاد گرفت، در سفر با آدمهای اینچنینی قابل یادگیری است مخصوصا اگر سفر پیادهی کربلا باشد.
قرار شد حرکت قافله از محضر اساتید عاشقی شروع شود، از گلزار شهدا. اصلا هدف هم همین بود. این راه، امتداد راه شهداست که میگفتند راه قدس از کربلا میگذرد. و ما به نیابت از شهدا رفتیم تا ثابت کنیم پروژهشان در حال تکمیل است! ما فرزندان آن امامی هستیم که خیلیها صدور انقلابش را نفهمیدند و امروز هم نمیتوانند جلوی پیشرفتش را در کشورهای مختلف بگیرند. کشوری که هشت سال واسطهی ریختن خون جوانانمان بود، امروز مردمش درهای منزلشان را باز گذاشتهاند و منت میکشند تا از ما پذیرایی کنند. این پروژه تکمیل خواهد شد و در مسجدالاقصی نماز خواهیم خواند، إنشاءالله... .
::
عکس امام در تشییع شهید عراقی مدافع حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها در بصرهی عراق
::
پ.ن:
+ میترسم اسم نیارم، کم لطفی بشه نسبت به بزرگانی که توفیق شد در حضورشون باشم مثل حاج آقای مهدوی که واسه دومین سال بود سفر پیاده کربلا در معیّتشون بودم و البته آقای بیانیفر که امسال مدیر کاروان بودند.(+)
بسم الله
خدا این درگیری ثبت نام بچه ها رو تمام کنه.
سفر تمام شده اما ما همچنان درگیر ثبت نام هستیم...!!