بی‌تعارف

به نام خدا
بعضی از دغدغه‌ها را می‌توان نوشت. طنز یا جدی، نقد یا معرفی! فعلا فرقی نمی‌کند.
::
صفا و مروه دیده‌ام، گرد حرم دویده‌ام/
هیچ کجا برای من کرب‌و‌بلا نمی‌شود...

پیوندها

(کاروان پیاده نجف تا کربلا – اربعین 92)

وقتی در جلسه توجیهی دیدم تعداد قابل توجهی از افراد اتوبوس‌مان را افراد حدود 40 تا 50 سال تشکیل می‌دهند، برایم خوشحال‌کننده نبود اما در همان ساعت اولیه بعد از حرکت به همه ثابت شد این قافله بی‌خود قافله عاشقی نام نگرفته؛ چون اصلا عشق، پیر و جوان نمی‌شناسد. عجب آدم‌های با صفایی بودند. جنس اخلاق و تعامل‌شان با جوان‌ترها نسبت به هم‌سن و سالان‌شان که تا آن روز غالبا در مساجد دیده بودم، خیلی فرق داشت! خدا حفظشان کند.

::

::

مرز مهران مثل دفعات قبل، منظم نبود و همین یعنی نقطه شروع تغییر معادلات مسئولین کاروان. 6 صبح رسیدیم و حدودا 9 شب بود که توانستیم از مرز به سمت نجف حرکت کنیم؛ بعضی‌ها با اتوبوس و بعضی هم پشت تریلی! این‌که چطور از مرز رد شدیم تعریف‌کردنی است. موقعیت طنزی که اشک آدم را درمی‌آورد؛ هم از خنده زیاد و هم از اوج بدبختی! مرز عراق شروع جدی سختی‌های سفر بود. می‌نوشتم از سختی‌هایی که کشیدیم اگر آن شب این حرف را نمی‌شنیدم: «شاید حکمت این سختی‌ها اینه که یخورده، سرسوزنی ما هم بچشیم مصیبت‌هایی رو که حضرت زینب تحمل کرد.» یکی از بچه‌ها این را گفت و چقدر خوب گفت. آخر در آن گیر و دار کسی که تحویل‌مان نگرفت هیچ، احترام خیلی‌ها را هم نگه نداشتند! حالا ما کجا و خواهر امام کجا؟! بگذریم... .

::

پ.ن:

+ به عبارت دیگر: خسوف (+)

+ توی این سفر با خیلی‌ از خوب‌ها آشنا شدیم مثل مصطفی، محمدرضا، امیرمحمد، آقامحمد احدی و آقای رمضانی که خیلی هم اذیتشون کردیم!

نظرات  (۷)

سلام
اول

پاسخ:
علیک سلام
اصلا آیه داریم:
*والسابقون السابقون*اولئک المقربون* :)
۱۱ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۱۲ دکـ لـ مـ هـ
این سبک
مرا یاد خاطرات سفر پیاده‎ی شهید نریمان می‎اندازد
پاسخ:
دستم کوتاه‌ست...
::
اللّهم ارزقنا توفیق الشهادة!
۱۱ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۱۹ چشم چشم دو ابرو
خیلی خوش به حالتون ...
پاسخ:
خدا قسمتت کنه. :)
۱۱ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۲۸ سیدمهدی نقیبی راد
غرور باعث میشه انسان بگه فلانی باشه فلانی نباشه پیرمردها نباشن بچه ها باشن 
۱۴ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۱۰ چشم به راه
پست مازراتی فکرمو خیلی مشغول کرد
اگه از الان فکری برای الیگارشی و آقازادگی نشه باید مثل خیلی از پدیده های دیگه به دیده ی حسرت بهش نگاه کرد که چرا از اول جلوش گرفته نشد. چندی پیش یه رپ دانلود کردم که خواننده ش پسر یکی از سرمایه دارهای انزلیه...طرف رفته به دلال ایستگاه رشت_انزلی پول داده تا توی کلیپ براش نقش بازی کنه
به هر حال همون طور که در پستم آوردم،باید به فکر ایران اسلامی بود که دیگه معلوم نیست چقدر از اسلامش باقی مونده و همون مقدار باقی مونده چقدر دوام داره.بهتره خودمون رو گول نزنیم چون بعد از رحلت پیغمبر شرایط جامعه آماده ی پذیرش و اجرای حاکمیت الهی نبود و علی(ع)مجبور به خانه نشینی و سکوت شد...
پاسخ:
پس باید از الان به فکرش باشیم...
۱۴ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۲۶ صدا و سیما
با سلام
از جنابعالی دعوت می شود
تا در جشنواره وبلاگ نویسی حماسه اقتصادی شرکت نمایید.
مهلت ارسال آثار تا 22 بهمن 1392
برای اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه نمایید.
basij.irib.ir/weblog3
مرکز بسیج صدا و سیما
پاسخ:
سلام
با توزیع سبد کالا، حماسه اقتصادی هم محقق شد! دیگه چه نیازی به این کارهاست؟!
۱۴ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۰۴ محمدجواد کرامتی
من چرا تا الان نکامنتیده بودم؟!
پاسخ:
خسته نباشید!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">